عشق لحظه ای پارت دو

ana kermani ana kermani ana kermani · 1404/4/25 21:20 · خواندن 2 دقیقه

ساعت 7شب مرینت:

اوه باید آماده بشم... فک کنم این لباس چین دارِ قرمز باید خیلی ها.ت و خوشگل باشه کفش پاشنه بلند قرمز جیغ هم باهاش خوشگل میشه اینم از این یه ریمل و رژ جیگری و کیف جیگری خیلی خب اهم آماده ام 

لوکا:

او نه مرینت دیر....... (زنگ در زده میشود)

واو سلام خیلی....خوشگل شدی دختر 

مرینت: 

سلام لوکا ممنون تو هم مثل همیشه عالی به نظر میرسی (نشستن روی مبل راحتی)

لوکا:

خب م.ش.ر.و.ب میخوری؟

مرینت:

یه پ.ی.ک لطفا

لوکا:

وایی دختر خودتو لوس نکن 

(بعد از ۲۰ پ.ی.ک خوردن)

مرینت:

وایی بسه دیگه فک کنم زیاده..... روی کردم

لوکا:

بدن درد داری؟

مرینت:

آره......یکم

لوکا:

خب پس بیا بریم تو اتاق

مرینت:

اوه پسر .......آو باشه (آرام به دیوار خوردن)

لوکا:

اوه تو نمیتونی راه بری وایسا بغلت کنم

(از زیر زانو گرفته و بغل کرده)

مرینت:

اوه .....تو واقعا.....

لوکا:

مرینت خیلی داغی نکنه احساسی شدی

مرینت:

آره پسر ......... خیلییی زیاد

لوکا:

(روی تخت گذاشتن مرینت) بزار برات لباسات رو دربیارم

نویسنده:

لباس مرینت را درآورده و لباس زیرش هم همینطور

لوکا:

واو ........ چه بدن سفیدی داری دختر....چه م.م.ه هایییی اوفففف

مرینت:

خودت چی؟

لوکا:

(درآوردن لباس های خود)خوب شد آماده برای شروع هستی؟

مرینت:

آره 

لوکا:

م.م.ه هاشو تو دستام گرفتمو مالوندم فهمیدم داره لذت میبرم چون سرشو کج کرد و لب پایینشو به دندان گرفت

مرینت:

آه و ناله هام اتاق رو فرا گرفته بود لوکا م.م.ه

هام رو تو دستام گرفته بود بعد دیدم داره سرشو می‌بره پایین متوجه شدم که میخواد ک.ص.م.و بخوره وقتی زبونشو بهش زد دیگه از فرط لذت چیزی متوجه نشدم و فقط و فقط ...لذت خالص بود

لوکا:

بعد چند مین خوردنش ا.ر.ض.ا شد و من ک.ی.ر.م رو تو دستم گرفتم و اونم دقیقا منظورم و فهمید و نشستو دستشو روش کشید برام س.ا.ک زد 

مرینت:

انقدر این کارو با ک.ا.ن.د.و.م انجام داده بودم که ماهر شده بودم این تمرین هام برای ر.ا.ب

.ط.ه با آدرین بود نه لوکا.

بچه ها این پارت به اتمام رسید پارت بعد صحنه دارههه 🔞🌱

بای بای 🌟