من و عشق لحظه ای

من و عشق لحظه ای

هیچییییییییییی🌸🌱

خلاصه ای از پارت پنجم

ana kermani ana kermani ana kermani · 1404/4/31 14:14 ·

اگه پارت پنجم رو میخواید باید حمایت کنیددددد

مرینت••

آدرین من............. نمیتونم امممممم

آدرین°°

مممممم ......... بگو چی میخوای دخترر

لوکا^^

مرینت.........تو خیانت کردی ازت........

-------------------------------------------------------

خیلی خب کرم ریزی انجام شدددد🤫🦎🪱

لطفا حمایت کنید پارت بعد صحنه دار هستش 🔞

بای بای 🌟

 

 

 

ماخانلا

 

عشق لحظه ای پارت پنجم

ana kermani ana kermani ana kermani · 1404/4/30 16:24 ·

مرینت:

همدیگه رو بوسیدم و بوسیدم و بوسیدم .......تا زنگ خورد و بعد که یاد قرار امشبمون افتادم قند تو دلم آب شد

آدرین:

من ........فک کردم خوابم ولی فهمیدم بیدار بیدارم بعد از یاد آوری قرار امشبمون قند تو دلم آب شد

 

ساعت ۶ شب

مرینت:

هوفففف باید بهترین لباس هایم را بپوشم فک کنم این لباس قرمز بلندو با پاشنه ده سانتی قرمز بپوشم خوبه👠

(بعد ۱۰ دقیقه رانندگی و به خانه ی آدرین رسیدن)

مرینت:

سلام من دوست آدرینم اومدم با هم ریاضی کار کنیم

آیفون در:

حتما تشریف بیاورید

آدرین: (در باز میشه و با چشمانی خیره به مرینت را میزنم)

سلام...............مری.......نت

مرینت:

سلام آدرین بهتره.......بهتره.....بریم تو اتاقت

نظرت چیه؟

آدرین:

آمم فکر خوبیه بیا بریم

این دختر از داستانها شکل گرفته و اومده تو زندگی من........ اوه من مرینت (بوسیدمش و آروم آروم لباس رو درا وردن)

مرینت:

آدرین من نمیتونم........... مممممممم (آدرین مرینت رو بوسید)

در رویا هام بودم اما عذاب وجدان داشتم باید بهش میگفتم ب.ا.ک.ر.ه نیستم اما حالت ش.ه.و.ت بهم قبله کرد و دیگه تو حال خودم نبودم 

 

خب خب دوستان پایان این پارت هستش و پارت بعد صحنه دار هستش 🔞🌱🌸🪐

بای بای 🌟

 

 

 

 

 

عشق لحظه ای پارت چهار

ana kermani ana kermani ana kermani · 1404/4/30 00:31 ·

مرینت:

من بیدار شدم و دیدم ل.خ.ت.م و بدون اینکه حتی یک ثانیه فکر کنم رفتم خودم رو سریع شستم و بعدش به ساعت نگاه کردم و دیدم دوبارههههه دیرم شدههههه و مجبور شدم با همون لباس هایم فرار کنم 

لوکا:

مممممممم.......ر.ا.ب.ط.ه با اون دختر مثل یک رویا ی شیرین بود و من را آروم میکرد دلم نمی‌خواد حتی یه نفر به اون بدن نرم و سفیدش دست بزنه🤤

مرینت:

وقتی با اون لباس هایم به سمت مدرسه رفتم دیدم همه ی نگاه ها روی من هست راستش یکم معذب شدم تاااااا.........آدرین و دیدم و به یاد قرار امشبمون افتادم .

آدرین:

وقتی دیدمش اول با اون لباس های ه.ات و جذابش قند تو دلم آب شد ولی بعدش یادم اومد در معرض دید چندین نفره و اعصابم خورد شد ......... امیدوارم امشب بیاد.

نویسنده:

سر کلاس بودند تا اینکه کلاس تمام شد و در دستشویی همدیگر را دیدند

مرینت:

سلام ......آدر.....ین.

آدرین:

سلام .م.....رین....ت

مرینت:

تعجب کردم اسمم را با لکنت گفت چون فکر میکردم فقط منم که عاشقانه عاشقشم ولی دقیقا ...... فکر کنم..........الان وقت اعتراف به 

..........عشق مان بود

آدرین:

انقدر به چشمم مثل پرنسس ها نیومده که دیگه نمی‌تونستم این حقیقت بسیار زیبا را از اون پنهان کنم ......... اینکه.....دوستش دارم

مرینت و آدرین (هم زمان):

دوستت دارم 

مرینت:

نمی‌دونم چی شد فقط می‌دونم که .......

 

پایان این پارت هستش

پارت بعد صحنه دار هستش 🔞

تا پارت بعد بای بای 🌟

عشق لحظه ای پارت سه

ana kermani ana kermani ana kermani · 1404/4/29 13:25 ·

مرینت:

وقتی براش س.ا.ک زدم خیلی لذت برد موهامو تو دستاش گرفت و تلمبه میزد بعد از چند مین ا.ر.ض.ا شد و آبشو تو دهنم خالی کرد.

لوکا:

وقتی ا.ر.ض.ا شدم، سریعا مرینت رو روی تخت به طرف ب.ا.س.ن.ش گذاشتمش و عضومو تو دستم گرفتم و ک.ل.ا.ه.ک.ش رو کردم تو سوراخ ب.ا.س.ن.ش و اون آه و نالش شروع شد.

مرینت:

وقتی این کارو کرد کلا هرچی لذت بود فراموشم شد و فقط یک حس داشتم درد، آه و نالش کل  آپارتمان رو فرا گرفت و لوکا یک تقه زد و کل مردونگ.یشو توم فرو کرد.

بعد از اون دیگه چیزی متوجه نشدم.

 

بچه ها این پارت به پایان رسید 🌸 🌱 پارت بعد صحنه دار نیست 🎶

بای بای 🌟

 

 

عشق لحظه ای پارت دو

ana kermani ana kermani ana kermani · 1404/4/25 21:20 ·

ساعت 7شب مرینت:

اوه باید آماده بشم... فک کنم این لباس چین دارِ قرمز باید خیلی ها.ت و خوشگل باشه کفش پاشنه بلند قرمز جیغ هم باهاش خوشگل میشه اینم از این یه ریمل و رژ جیگری و کیف جیگری خیلی خب اهم آماده ام 

لوکا:

او نه مرینت دیر....... (زنگ در زده میشود)

واو سلام خیلی....خوشگل شدی دختر 

مرینت: 

سلام لوکا ممنون تو هم مثل همیشه عالی به نظر میرسی (نشستن روی مبل راحتی)

لوکا:

خب م.ش.ر.و.ب میخوری؟

مرینت:

یه پ.ی.ک لطفا

لوکا:

وایی دختر خودتو لوس نکن 

(بعد از ۲۰ پ.ی.ک خوردن)

مرینت:

وایی بسه دیگه فک کنم زیاده..... روی کردم

لوکا:

بدن درد داری؟

مرینت:

آره......یکم

لوکا:

خب پس بیا بریم تو اتاق

مرینت:

اوه پسر .......آو باشه (آرام به دیوار خوردن)

لوکا:

اوه تو نمیتونی راه بری وایسا بغلت کنم

(از زیر زانو گرفته و بغل کرده)

مرینت:

اوه .....تو واقعا.....

لوکا:

مرینت خیلی داغی نکنه احساسی شدی

مرینت:

آره پسر ......... خیلییی زیاد

لوکا:

(روی تخت گذاشتن مرینت) بزار برات لباسات رو دربیارم

نویسنده:

لباس مرینت را درآورده و لباس زیرش هم همینطور

لوکا:

واو ........ چه بدن سفیدی داری دختر....چه م.م.ه هایییی اوفففف

مرینت:

خودت چی؟

لوکا:

(درآوردن لباس های خود)خوب شد آماده برای شروع هستی؟

مرینت:

آره 

لوکا:

م.م.ه هاشو تو دستام گرفتمو مالوندم فهمیدم داره لذت میبرم چون سرشو کج کرد و لب پایینشو به دندان گرفت

مرینت:

آه و ناله هام اتاق رو فرا گرفته بود لوکا م.م.ه

هام رو تو دستام گرفته بود بعد دیدم داره سرشو می‌بره پایین متوجه شدم که میخواد ک.ص.م.و بخوره وقتی زبونشو بهش زد دیگه از فرط لذت چیزی متوجه نشدم و فقط و فقط ...لذت خالص بود

لوکا:

بعد چند مین خوردنش ا.ر.ض.ا شد و من ک.ی.ر.م رو تو دستم گرفتم و اونم دقیقا منظورم و فهمید و نشستو دستشو روش کشید برام س.ا.ک زد 

مرینت:

انقدر این کارو با ک.ا.ن.د.و.م انجام داده بودم که ماهر شده بودم این تمرین هام برای ر.ا.ب

.ط.ه با آدرین بود نه لوکا.

بچه ها این پارت به اتمام رسید پارت بعد صحنه دارههه 🔞🌱

بای بای 🌟